می روم و نمیرود نقشِ تو از خیالِ من/ای که به جان خزیدهای در همه تار و پودِ من
می شوم و نمیشود اندکی از نازِ تو کم/ کرشمه ات شعله زند زیر و زبر وجودِ من *
* دو خطی که در شبی بیتاب، رویا گونه بر ذهن و قلمم باریدند.
می شوم و نمیشود اندکی از نازِ تو کم/ کرشمه ات شعله زند زیر و زبر وجودِ من *
* دو خطی که در شبی بیتاب، رویا گونه بر ذهن و قلمم باریدند.